محل تبلیغات شما



دیوارم کوتاهه! همه جا. توی خانواده ی خودم، توی خانواده ی شوهر و بین دوستا. هر کی بخواد هرکی رو سرکار بزاره، هرکی رو دست بندازه، هر کی رو مثالِ مسخره بزنه و خیلی کارای اذیت کننده دیگه دست میزاره روی من! واقعا آزاردهنده اس! مثلا همین امروز طرف داشت با یکی پشت تلفن حرف میزد منم اینور نشسته بودم توی حال خودم بودم، طرف ر.ید بهش نتونست جوابشو بده یهو گیر داد به من، که آره تو هم مثل اون آدمِ پشتِ تلفنی! وااای خیلی اعصابم خورد شد! آخه به منه بدبختِ فلک زده چه ربطی داره! عجب گیری افتادم! حالم داره بهم میخوره، از همه چی! چقدر زندگی مزخرفه! چقدر جنگ اعصاب داره، چقدر آدم دلش میشکنه، چقدر اذیت میشه. کاش میشد آدم بره جایی که هیچ کس نباشه. چقدر آدمها بَدَن!


باید آدم شادی باشم، باید افسردگی رو از خودم برونم، دورش کنم، بهش بگم دست از سرم وردار، گم شو.

نمیخوام، من این زن غمگین بی حوصله که همش دوس داره تنها باشه رو نمیخوام.

بس کن. همین الان تمومش کن و تبدیل به یه زن شاد شو. خواهش میکنم، نزار باقی عمرت مثل گذشته رو پشیمون باشی.


تمام زندگیمو اشتباه کردم، نباید میرفتم مدارس غیرانتفاعی، نباید با آدمها دردل میکردم، باید ساکت مینشستم یه جا، به آدمها اعتماد نمیکردم، خیلی حرفها رو نمیزدم، خیلی کارا رو نمیکردم، خیلی جاها نمیرفتم، باید جواب بعضی ها رو میدادم، باید به بعضی ها رو نمیدادم و .

همه ی زندگیمو اشتباه کردم، حس میکنم همه بهم به چشم یه احمق نگاه میکنن! وای! 

مطمئنم همین حالا هم دارم گند میزنم ولی آینده میفهمم!

کی قراره عاقل بشم؟ کی قراره دست بردارم از دردل کردن؟ کی قراره دست بردارم از ساده بودن! خسته شدم از خودم. از خود جوگیرم که هر چی توی سرشه رو میریزه بیرون! 

کِی؟


شبا خواب می بینم که دارم با یکی دعوا میکنم، مثلا م، صبح که بیدار میشم قلبم تند میزنه از هیجان دعوای توی خواب، ولی توی زندگی عادی خواهرمو خیلی دوس دارمو اصلا مسئله ای واسه دعوا نیست.

یا بعضی وقتا بیدار که میشم نمیدونم کجام. چند دقیقه زل میزنم به اولین چیزی که بعد از باز شدن چشمام دیدمش تا مغزم میفهمه کجاس!

نمیدونم چرا اینجوریه!


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

درمان کده